اشعار محمدحسین مهدویانی

  • متولد:

باشد حلالت تمام دل من / محمدحسین مهدویانی



ای نوبهاری‌ترین شبنم من
هم‌بوی یاس ای گل مریم من

لحن بهاری‌ای كز آن غنچه گل
در مثنوی ریخت شور تغزل

ای عشق تو اتهام دل من
باشد حلالت تمام دل من

ای خلسه چشم تو شاعرانه
اوج غزل‌مثنوی تا ترانه

تا از نگاهت عسل می‌تراود
از من غزل در غزل می‌تراود

***
در جواب فیلم موهنی كه در توهین به پیامبر اكرم(ص) ساخته شد

او را كه جهان گم شده در حلقه میمش
جبریل كند فخر كه بوده‌ست ندیمش

زانو زده پیشش ادب و مهر و كرامت
تا درس بیاموزند از خلق كریمش

هر آینه پیداست خداوند تجلی
در آینه خنده رحمان و رحیمش

شاید كه شفاعت كند از مؤمن و كافر
در روز جزا گستره لطف عمیمش

غرق است شكیبایی و محو است تساهل
در ژرفی دریاصفت خوی حلیمش

زد خاتمه بر خاتم دیرین نبوت
شق‌القمر از شعشعه دُرّ یتیمش

آن همت والا كه جهانی نتوانست
هرگز بفریبد به متاع زر و سیمش

هم‌بال بهار است، كه گل بشكفد از گل
در باغ روان‌ها، وزش نرم نسیمش

تابنده‌تر از مهر، ببین شمسه نامش
مهتاب، غباری كه فشانده‌ست گلیمش

شاهد شده شعرم را، سوگند «لعمرك»
آن مدح كه فرموده خداوند علیمش

كرده‌ست اگر ابلهی از جهل، جسارت
جاوید محمد، كه مبراست حریمش
1931 1 5